بهره وری مربوط به مدیریت زمان نیست. این در مورد مدیریت توجه است.

  • 2022-02-19

"مدیریت زمان" یک راه حل نیست - در واقع بخشی از مشکل است.

برای هر دوست یک داستان ارسال کنید

به عنوان یک مشترک ، شما 10 مقاله هدیه برای ارائه هر ماه دارید. هرکسی می تواند آنچه را که به اشتراک می گذارید بخوانید.

به این مقاله بدهید این مقاله را ارائه دهید

Cinemagraph

Adam Grant

چند سال پیش در هنگام استراحت در یک کلاس رهبری که من تدریس می کردم ، یک مدیر به نام مایکل قدم زد و به نظر ناآرام شد. رئیس وی به او گفته بود که باید تولید کننده تر باشد ، بنابراین او چند ساعت را صرف تجزیه و تحلیل چگونگی گذراندن وقت خود کرده بود. او قبلاً جلسات غیر ضروری خود را قطع کرده بود. او نتوانست هیچ کاری برای کنار گذاشتن از تقویم خود پیدا کند. او روشی آشکار برای انجام کارآمدتر آنها ندید.

وی اعتراف کرد: "این مانند یک شوخی به نظر می رسد ، اما اینطور نیست.""تنها ایده من این است که آب کمتری بنوشم ، بنابراین مجبور نیستم بارها به حمام بروم."

ما در فرهنگ وسواس با بهره وری شخصی زندگی می کنیم. ما کتاب هایی را در مورد انجام کارها و رویای کارهای چهار ساعته انجام می دهیم. ما در محراب شلوغی عبادت می کنیم و به مشغول بودن می بالیم. اغلب به ما گفته می شود که کلید انجام کارها ، مدیریت زمان است. اگر فقط می توانید برنامه خود را بهتر برنامه ریزی کنید ، می توانید به بهره وری نیروانا برسید.

اما بعد از دو دهه مطالعه بهره وری ، من متقاعد شده ام که مدیریت زمان یک راه حل نیست - این در واقع بخشی از مشکل است.

برای بیشتر حرفه من ، شایع ترین سؤالی که من به دست آورده ام این است: "چگونه می توانم بیشتر انجام دهم؟"بعضی اوقات مردم می پرسند زیرا می دانند من یک روانشناس سازمانی هستم و بهره وری یکی از زمینه های تخصص من است. بیشتر اوقات آنها می پرسند زیرا آنها در مقاله ای در نیویورک تایمز یا یک کتاب محبوب خوانده اند که من کارهای زیادی انجام می دهم.

اما حقیقت این است که من احساس خیلی مولد نمی کنم. من دائماً از اهداف روزانه خود برای پیشرفت کوتاه می شوم ، بنابراین من تلاش کردم تا به این سؤال پاسخ دهم. تا آن مکالمه با مایکل که بر من طلوع کرد ، نبود: پرکار بودن در مورد مدیریت زمان نیست. تعداد محدودی از ساعت ها در روز وجود دارد ، و تمرکز روی مدیریت زمان فقط ما را از اینکه تعداد زیادی از آن ساعت ها را هدر می دهیم آگاه می کنیم.

گزینه بهتر مدیریت توجه است: افراد و پروژه هایی را که مهم هستند اولویت بندی کنید ، و مهم نیست که چه مدت طول می کشد.

مدیریت توجه هنر تمرکز بر انجام کارها به دلایل مناسب ، در مکان های مناسب و در لحظه های مناسب است.

[مثل آنچه می خوانید؟برای دریافت خبرنامه Sether Living برای دریافت داستانهایی از این دست (و خیلی بیشتر!) که هر روز دوشنبه به صندوق ورودی شما تحویل داده می شود ، در اینجا ثبت نام کنید.]

O. K. ، مطمئناً ، اما چرا تمرکز ما را تغییر می دهد؟

با توجه به خرد متعارف در مورد مدیریت زمان ، شما قرار است اهداف را برای زمانی که می خواهید یک کار را تمام کنید تعیین کنید. من تصمیم گرفتم آن را برای این مقاله امتحان کنم. هدف 1200 کلمه بود ، بنابراین من ساعت 8 صبح نشستم و سه ساعت به خودم دادم که به من این امکان را می داد تا با سرعت اوقات فراغت شش کلمه در دقیقه بنویسم. سپس شش دقیقه دیگر را صرف نوشتن یک کلمه بزرگ صفر کردم و به یک مکان نما چشمک زن خیره شدم. تنها کاری که من انجام دادم ، جستجوی گوگل در مورد اینکه آیا مکان نما به افتخار همه نویسندگانی که آن را نفرین کرده اند نامگذاری شده است.(بله ، من می دانم که شما مرا مسخره می کنید ، بهانه چشمک زن ضعیف برای مستطیل هستید.) سپس من تعجب کردم که چند کلمه در هر دقیقه تایپ می کنم و یک تست تایپ کردم. من از نمره خود راضی نبودم ، بنابراین دیگری را گرفتم ... و دیگری.

سرانجام ناامید شدم و به مدیریت توجه تغییر یافتم. E. B. وایت یک بار نوشت: "من صبح امروز بین تمایل به بهبود (یا نجات) جهان و تمایل به لذت بردن (یا لذت بردن) جهان پاره می شوم. این برنامه ریزی روز را دشوار می کند. "اما در تحقیقات من ، من فهمیدم که افراد مولد در مورد اینکه چه تمایل به دنبال کردن دارند ، آزار نمی دهند. آنها به طور همزمان به دنبال هم می روند و به سمت پروژه هایی که شخصاً جالب هستند و از نظر اجتماعی معنی دار هستند ، گرایش می یابند.

بنابراین به جای تمرکز بر اینکه چقدر سریع می خواستم این مقاله را تمام کنم ، پرسیدم که چرا موافقت کردم که در وهله اول آن را بنویسم: ممکن است هنگام سنتز تحقیق چیز جدیدی یاد بگیرم. من سرانجام در جایی هستم که وقتی در مورد بهره وری سؤال می کنند ، به مردم اشاره کنم. و ممکن است به برخی از این افراد کمک کند. این باعث شد من در مورد افراد خاصی که ممکن است این مطلب را بخوانند ، فکر کنم ، که مرا به یاد مایکل می اندازد. رونق.

غالباً مبارزات بهره وری ما نه به دلیل کمبود کارآیی ، بلکه کمبود انگیزه ایجاد می شود. بهره وری فضیلتی نیست. این وسیله ای برای پایان دادن است. این تنها با فضیلت است اگر پایان شایسته باشد. اگر بهره وری هدف شماست ، باید به اراده خود اعتماد کنید تا خود را تحت فشار قرار دهید تا یک کار را انجام دهید. اگر توجه داشته باشید که چرا از این پروژه هیجان زده اید و چه کسی از آن بهره مند می شوید ، با انگیزه ذاتی به طور طبیعی به آن کشیده می شوید.

اما اگر نگران وقت نباشم ، چگونه می توانم در کار بمانم؟

مدیریت توجه همچنین شامل توجه به اینکه در کجا کارها را انجام می دهید. من در میشیگان بزرگ شدم و وقتی برای دبیرستان به آنجا برگشتم ، سعی کردم یک دوست از ساحل غربی را متقاعد کنم تا به من بپیوندد.

وی پس از بازدید در هنگام طوفان برفی گفت: "خیلی سرد و خاکستری است."او سپس به استنفورد رفت. آن زمستان بعدی میشیگان سردترین و خاکستری ترین فصلی بود که می توانستم به خاطر بسپارم و هرگز تولیدی نبودم. کاری جز کار نبود!

مطمئناً ، مجموعه ای از مطالعات به رهبری جولیا لی (اکنون در میشیگان) نشان می دهد که هوای بد برای بهره وری مناسب است زیرا ما کمتر از فکر بیرون رفتن از آن پریشان می شویم. محققان دریافتند که در روزهایی که باران می بارد ، کارمندان بانک ژاپنی معاملات را سریعتر به پایان رساندند و در روزهایی که هوا در آمریکا بد بود ، مردم در تصحیح خطاهای املایی در مقاله کارآمدتر بودند. با توجه به این نکته ، من عمداً منتظر ماندم تا این مقاله را تا روز بعد از طوفان برفی شروع کنم ، وقتی که شیب ذوب در خارج از پنجره من جذاب نبود.

بخش مورد علاقه من در مدیریت توجه زمان است. بیشتر چالش های بهره وری ما مربوط به کارهایی است که ما نمی خواهیم انجام دهیم اما باید انجام دهیم. سالها ، من فکر می کردم راه رسیدگی به این کارها ، انجام آنها درست پس از جالب ترین کارها است تا انرژی از بین برود. سپس من و همکار من جیه شین و من در یک فروشگاه کره ای مطالعه کردیم و دریافتیم که وقتی کارمندان کار بسیار جالبی داشتند ، در واقع در کسل کننده ترین کارهای خود بدتر عمل کردند.

یکی از دلایل احتمالی آن چیزی است که به عنوان باقیمانده توجه نامیده می شود: ذهن شما به کار جالب توجه می کند و تمرکز شما را روی کار کسل کننده مختل می کند. اما در یک آزمایش با آمریکایی ها که در حال تماشای فیلم ها و سپس انجام یک کار ورود به داده های کسل کننده هستند ، ما از یک مکانیسم متفاوت پشتیبانی کردیم: جلوه های کنتراست. یک فیلم جذاب یا خنده دار باعث می شود که کار ورود داده ها حتی فریبنده تر به نظر برسد ، به همان روشی که یک دسر شیرین باعث می شود طعم سبزیجات ترش تر شود. بنابراین اگر می خواهید از طریق یک کار خسته کننده قدرتمند شوید ، این کار را بعد از یک کار بسیار جالب انجام دهید و هیجان انگیز ترین کار خود را به عنوان پاداش پس از آن ذخیره کنید. زمان آن نیست ؛این در مورد زمان بندی است

سازندگان و مدیران

من حدس می زنم که هدف شما فقط تولیدی نیست - شما احتمالاً می خواهید خلاق باشید.

مانع این است که بهره وری و خلاقیت خواستار استراتژی های مدیریت توجه مخالف هستند. بهره وری با بالا بردن فیلترهای توجه برای حفظ افکار نامربوط یا پریشان کننده ، دامن می زند. اما با کاهش فیلترهای توجه ، خلاقیت به این افکار دامن می زند.

چگونه بهترین ها را از هر دو جهان بدست می آورید؟دن پینک در کتاب خود "چه زمانی" در مورد شواهدی می نویسد که ریتم شبانه روزی شما می تواند به شما در تشخیص زمان مناسب برای انجام کارهای تولیدی و خلاقانه خود کمک کند. اگر شما یک فرد صبح هستید ، باید کار تحلیلی خود را زود هنگام در اوج هوشیاری انجام دهید. کارهای روزمره شما در مورد ناهار در فرورفتگی شما ؛و کار خلاقانه شما در اواخر بعد از ظهر یا عصر وقتی احتمال دارد که تفکر غیرخطی انجام دهید. اگر بیشتر یک جغد شبانه هستید ، ممکن است بهتر است پروژه های خلاقانه را به صبح های فازی و کارهای تحلیلی خود به لحظات روشن ترین چشم خود در اواخر بعد از ظهر و عصر خود بپردازید. این مدیریت زمان نیست ، زیرا ممکن است حتی پس از تنظیم مجدد برنامه خود ، همان زمان را صرف وظایف کنید. این مدیریت توجه است: شما متوجه ترتیب کارهایی هستید که برای شما مفید است و بر این اساس تنظیم می کنید.

توجه به مدیریت زمان بندی همچنین به معنای تفکر متفاوت در مورد نحوه برنامه ریزی کار خود است. من عاشق پیشنهاد پل گراهام برای تقسیم هفته به "روزهای سازنده" و "روزهای مدیر" هستم.

در روزهای مدیر ، جلسات و تماس های خود را برگزار می کنید. در روزهای سازنده ، شما وقت خود را برای تولید و خلاق بودن مسدود می کنید ، و می دانید که از حواس پرتی هایی که به طور معمول جریان شما را قطع می کند ، عاری خواهید بود. متأسفانه ، معدودی از ما این لوکس را برای مدیریت هر هفته از این طریق داریم ، به این معنی که ما باید راه هایی برای حک کردن لحظات سازنده پیدا کنیم.

مدیریت زمان می گوید ما باید حواس پرتی ها را به طور کلی از بین ببریم - نه فقط وقفه های افراد دیگر ، بلکه زمان هایی که خودمان را قطع می کنیم. اگر در رسانه های اجتماعی مکیده می شوید ، باید ترک بوقلمون را متوقف کنید. مدیریت توجه یک گزینه جایگزین را ارائه می دهد: در مورد زمان آن حواس پرتی متفکر باشید.

وقتی در مدرسه راهنمایی بودم ، یک شنبه کامل به تماشای تلویزیون از دست دادم و بعد از آن احساس کردم که از خودم خیلی منزجر شده ام. اما من از تلویزیون دست کشیدم. من یک قانون ایجاد کردم: اگر می دانستم چه چیزی را می خواهم تماشا کنم ، فقط تلویزیون را روشن می کردم. من همان سیاست را در رسانه های اجتماعی اتخاذ کرده ام: در مواقعی که می توانم کار کنم ، فقط برای به اشتراک گذاشتن محتوا وارد سیستم می شوم. من وقتی نمی توانستم کاری انجام دهم ، مانند انتظار برای پرواز یا خنک شدن بعد از ورزش ، پیمایش را برای ویندوز ذخیره می کنم.

اکثر نویسندگانی که من می شناسم منتظر روزهای سازنده هستند تا شروع به نوشتن کنند، و معتقدند که حداقل به چهار یا شش ساعت زمان نیاز دارند تا یک ایده بزرگ یا یک مشکل پیچیده را بررسی کنند. اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد نویسندگان پرخاشگر در واقع کمتر از افرادی که کوتاه‌تر می‌نویسند کار می‌کنند. شما می توانید در فواصل زمانی بسیار کوچک پیشرفت معناداری داشته باشید: زمانی که دانشجویان فارغ التحصیل برای نوشتن در فواصل زمانی 15 دقیقه ای آموزش دیدند، پایان نامه های خود را سریعتر به پایان رساندند.

اگر می‌خواهید بازدهی بیشتری داشته باشید، نحوه صرف وقت خود را تحلیل نکنید. به چیزی که توجه شما را به خود جلب می کند توجه کنید. از زمانی که به داستان مایکل فکر کردم، برای اولین بار به ساعت نگاه کردم. ساعت 10:36 صبح است و من حدود 500 کلمه از هدفم عبور کرده ام. تصمیم گیری را به شما واگذار می کنم که آیا ۱۵۶ دقیقه گذشته به خوبی از توجه من استفاده کرده است یا خیر - و آیا چند دقیقه گذشته مطالعه این مطلب استفاده خوبی از شما بوده است.

که من را به یک فکر دیگر می رساند: من تقریباً مطمئن هستم که هشتمین عادت افراد بسیار مؤثر وجود دارد. آنها تمام وقت خود را صرف خواندن هفت عادت افراد بسیار موثر نمی کنند.

آدام گرانت، روانشناس سازمانی در وارتون، نویسنده کتاب اصلی است. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایجاد حرفه و ارتباطات خود، به WorkLife با آدام گرانت، یک پادکست اصلی TED در مورد علم ساختن کار ناخوشایند گوش دهید. می توانید WorkLife را در پادکست های اپل یا در پلتفرم پادکست مورد علاقه خود پیدا کنید.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.